اشعار بعداز شهادت امیرالمومنین
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان
یک شنبه 29 تير 1393برچسب:, :: 11:21 ::  نويسنده : باقرزاده

 

تا که از تیغ شرر بار علی را کشتند

هاتفی زد به فلک جار علی را کشتند


لرزه بر پیکر ارکان هدایت افتاد

ناله زد گنبد دوار علی را کشتند


گاه با طعنه گهی زخم زبان گه دشنام

به یکی روز دو صد بار علی را کشتند


بعد زهرا دل او خانه درد و غم بود

با غم و غصه بسیار علی را کشتند


مسجد کوفه نشد قتلگه شیر خدا

که میان در و دیوار علی را کشتند


در‌‌ همان روز که در کوچه زدند زهرا را

به خدا حیدر کرار علی را کشتند


ابن ملجم نبود قاتل حیدر، به خدا

قنفذ و ثانی خون خوار علی را کشتند


با غلافی که سیه بازوی زهرا کردند

با‌‌ همان ضربه مسمار علی را کشتند


حسین میرزایی

***************

 

ديگر عالم سياه و تاريك است

شده نور خدا دگر خاموش

تو هم اي آفتاب عالم تاب

در فراق علي سياه بپوش

***

مرتضي ميرود وليكن حيف

خار در چشم و استخوان به گلوست

مرگ زهرا و ماجراي فدك

به پيمبر قسم كه قاتل اوست

***

اي يتيمان شهر كوفه دگر

كيسه بر دوش عشق مولا رفت

نه يتيمان كوفه بي پدر گشتند

پدر مهربان دنيا رفت

***

لعن و نفرين بر اين جماعت پست

مردم دين فروش و درمانده

فرق حق شد دوتا همه گفتند

مگر آقا نماز ميخوانده

***

مردم كوفه يادتان باشد

يادِ آن روز ، روز ِ پُر باران

همه ي شهر با علي گفتيد

ميكنيم اين محبتت جبران

***

تا حسين ِ علي به كوفه رسيد

همه ي شهر عهد بشكستند

يا علي در ازاي آن همه لطف

آب بر روي كاروان بستند

***

آن يتيمي كه دست رحمت تو

بر سرش بود مثل دست پدر

واي من از چه روست ميريزند

بر سر ِ زينبِ تو خاكستر

***

تا كه ناموس حق به كوفه رسيد

دور محمل به روي ني سرها

از تماشاي مردم بي دين

گره زد دخترت به معجرها


******************

ديشب فضا را غرق ِ سوز و ساز مي كرد    

گه ديده را ميبست و گاهي باز مي كرد

 


 
ديشب علي با فرق تا ابرو شكسته    

مي رفت نزد همسر پهلو شكسته


 
ديشب كنار حجره زينب زار مي زد    

از فرط غم سر بر در و ديوار مي زد


 
ديشب علي بوسيد چشم مست عباس    

دست حسينش را سپرده دست عباس


 
ديشب علي با زينبش راز مگو داشت   

گويا سخن از بوسه ي زير گلو داشت


 
ديـشب حكـايت از يزيد و ملك ري بود    

صحبت ز قرآن خوانـدنِ بالاي ني بود



حسن فرح بخشيان

*************

سکوت می وزد و باد ها پریشانند

و در به در همه در کوچه های بارانند

شب است و تشنگی نخل ها نمی خوابند

یتیم های خدا هم گرسنه ی نانند

قنوت نافله ها هم ز درد می سوزند

به یاد مسجد و محراب نوحه می خوانند

هزار آدم آواره ی پشیمان گرد

دوباره منتظر سوره های انسانند

تمام کوفه پر از ردّ اشک های علیست

و چاه ها که پر از ناله های پنهانند

شکست فرق نماز خدا به شمشیری

به من نگو که دگر کوفیان مسلمانند!

هنوز خون سرش روی فرق محراب است

و جمع قبله نشینان هنوز گریانند

هنوز کوفه و شهر مدینه می گریند

و بین یک در و دیوار روضه میخوانند


رحمان نوازی

***************

 

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است

 

پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو

سحر و روزه و افطار به هم ریخته است

 

هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش:

دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است

 

بستر خالی تو گوشه این خانه پدر

علتی شد که پرستار به هم ریخته است

 

بودنت مایه آرامش و آسایش بود

حال با رفتن تو کار به هم ریخته است

 

حَسَن غم‌زده را بیشتر از زخم سرت

قصه سینه و مسمار به هم ریخته است...

 

حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین

چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است...

 

صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی

از همان لحظه علمدار به هم ریخته است...

 

گفته‌ای کوفه میارند مرا طوری که

همه کوچه و بازار به هم ریخته است...


مهدی نظری

*******************



 


 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان